کمربند ایمنی روانی یک رسانه مشهور را در صندلی راننده قرار می دهد
عجیب ترین اتفاقی که در اوبر برای شما افتاده چیست؟ یک بار رانندهای به من گفت که من را از یک سواری قبلی به یاد میآورد و آدرس من و مکالمهای که پشت تلفن در صندلی عقب داشتم را به خاطر میآورد. دیگری برای خرید یک سیستم استریوی خانگی از پشت وانت شخصی توقف کرد. (من دیگر از Uber استفاده نمیکنم.) برای ساکنان مراکز شهری بزرگ، این نوع اجراها برای رفتوآمد مناسب هستند. اما اگر بالابر شما با یک جنبه معنوی همراه باشد چه؟ اگر مردی که بعد از سر کار شما را به خانه می برد، به شما بگوید که پدربزرگ مرده شما در حال حاضر در صندلی عقب کنار شما نشسته است، چه؟ این مقدمه پشت سر استکمربند ایمنی روانی، سری جدید اولین نمایش در Lifetime این شب توسط جیمز کوردن، دیگر سرگرم کننده درون وسیله نقلیه، و توماس جان، رسانه مشهور با نقش آفرینی، تهیه شده است که کاربران نامطمئن ride-share را انتخاب می کند و به آنها مطالعه رایگان می دهد (همچنین، احتمالاً، سواری رایگان). جان در طی بازدید از این برنامه به من گفت: «به من برنامه های تلویزیونی زیادی پیشنهاد شده بود و همیشه آنها را رد می کردم زیرا مفاهیم احمقانه بودند، صادقانه بگویم.ووگدفاتر در اوایل ژوئیه من فکر می کردم که آنها واقعاً برای برند من مناسب نیستند. و بعد شروع کردم به فکر کردن به این یکی، و اول فکر کردم، 'نه، من نمیخواهم سوار ماشین شوم و با مردم کتاب بخوانم.' اما بعد دوباره فکر کرد. «یک قطعه در آن وجود دارد که واقعاً جالب است. بسیاری از مردم سوار ماشین میشوند، و هرگز مطالعه نکردهاند، یا به آن اعتقاد ندارند، یا میگویند: «من حتی نمیدانم این چیست. من هرگز در مورد آن چیزی نشنیدهام.» بنابراین، منظورم این است که جالب است، زیرا با افرادی که به رویدادهای من میآیند، به نوعی بد اخلاق شدهام. بدیهی است که اکثر آنها مؤمن هستند زیرا در غیر این صورت در آنجا نبودند. بنابراین مردم می گویند، 'من به آن اعتقاد ندارم.' می دانید، جالب است. این یک پویایی کاملاً متفاوت است.'
درباره آن اتفاقات جان یک استفرد مشهورمتوسط، با مشتریان مشهوری مانند جولیان مور، جنیفر لوپز، استیوی نیکس، گلدی هاون، و کورتنی کاکس، که به معنای چیزهای زیادی است، اما نمایش هایی عمدتاً فروخته شده با تماشاگرانی که تعدادشان به صدها نفر می رسد، عقب نشینی های انحصاری، و حضور در مدار. همچنین نامه ها. جان هزاران نامه دریافت می کرد. نامه هر روز! افرادی که برای توانایی های او، برای ارتباط، برای مشاوره، برای کمک به یافتن حیوان خانگی گمشده، برای اثبات اینکه معشوقشان خوب است، هنوز آنجا بود، می خواهند.جایی، به آنها نیز فکر می کنم. جان گفت: «فقط برای من روشن شد که هرگز نخواهم توانست همه کسانی را که به خواندن نیاز دارند، بخوانم. 'و پس از آن افراد زیادی هستند که فرزندان خود را از دست داده اند. منظورم این است، می دانید، اگر من فقط آن افراد را به تنهایی انجام می دادم، نمی توانستم همه را بخوانم. بنابراین نگاه من این است که [این نمایش] راهی است برای مردم که فقط از طریق تلویزیون شما امید و الهام بگیرند. آنها میتوانند با داستانها ارتباط برقرار کنند، و ما امیدواریم که این امر به مردم آگاهی بدهد که چیزی در آنجا وجود دارد.» (تا آنجا که 'چیزی' جان آن را به عنوان 'یک بعد انرژی... درست مانند چیزهایی در این اتاق در حال حاضر وجود دارد که در حال وقوع هستند که ما در سطح سلولی، در سطح مولکولی از آنها آگاه نیستیم.' برای او توصیف شده است، او می گوید: 'به عنوان یک مکان شاد، به عنوان یک مکان شاد، به عنوان مکانی که می توانید در آن بیاموزید، و همچنین به عنوان فردی مانند زندگی ما در اینجا ... من اولین کسی هستم که اعتراف می کنم که نمی دانم. می دانم که همه اینها چگونه کار می کند و مکانیزم آنها برای برقراری ارتباط است، اما من می دانم که آنها می توانند.)
بهترین براش برای هایلایتر کرم
نحوه عملکرد نمایش به این صورت است که از سوارکاران پرسیده شده است که آیا در یک برنامه اشتراکگذاری سواری جدید شرکت خواهند کرد، در یک سواری نیم ساعته شرکت میکنند و بازخورد ارائه میکنند. جان آنها را در یک ماشین مجهز به دوربین های داخلی سوار می کند، گپ سبکی را شروع می کند و سپس به موضوعات معنوی می پردازد. گاهی اوقات، او بلافاصله در شیرجه می رود. هم او و هم شبکه تایید می کنند که او هیچ شناسایی روی مسافرانش انجام نداده است. (در اینستاگرام، یکی از تهیه کنندگان اجرایی سریال، بن وینستون، نوشت : من نمی توانم این نمایش را توضیح دهم. تنها چیزی که میتوانم به طور قطعی به شما بگویم، زیرا تهیهکننده اجرایی، توماس نمیداند چه کسی قرار است سوار ماشینش شود. که من به طور قطع می دانم که ما آنجا هستیم. هیچ جعلی، تحقیق و غیره وجود ندارد. او نام، سن، جنس و هیچ چیز آنها را نمی داند. و او اهمیتی نمی دهد. اما آنچه بعداً میبینیم به معنای واقعی کلمه ذهن من را متحیر کرده است.») واکنشهای سوارکاران او از هیجان عمیق تا . . . به طور قطعی کمتر، حداقل در ابتدا. یکی از سوارکارها میگوید: «میخواهم به آنجا برسم و به تو مشت بزنم». (او این کار را نمی کند.) با این حال، پذیرش به سرعت انجام می شود. بخشی از دلیل آن ممکن است این واقعیت باشد که بله، همه ما شوخی های عجیب و غریبی را تحمل کرده ایم. مورد دیگر ممکن است این باشد که به دلیل شرایط عجیب و غریب و تسکین دهنده زنده بودن در سال مخصوصاً تاریک 2018، همه ما تشنه خبرهای خوب هستیم: ناامیدان شروع به جستجوی حالات خوب از هر منبع یا محله ای کرده اند، خواه کریستال باشند. یا شمن ها، یا گیاهان، یا . . . هر چه. هر چیزی. هر چیزی که این را بهتر کند، حتی اگر فقط این وعده باشد که بعداً بهتر خواهد شد. جان میگوید: «آره، منظورم این است که جالب است. حتی افرادی که میآیند من را میبینند، میدانید چه میگویم، تغییر کرده است. من متخصصان، پزشکان، افراد املاک و مستغلات بیشتری پیدا می کنم. بسیاری از اولین مشتریان من افراد مد بودند. همیشه مد بود، زیرا آنها مانند، می دانید، آنها به آن علاقه دارند. آنها همیشه کمی جلوتر از منحنی هستند.'
تا آنجا که زندگی با مجموعه استعدادهای خاص خود چگونه است، که باعث می شود او چهره های مرموز را در همه جا ببیند (مثل آسانسور دوستش، یا پر کردن صندلی خالی در تئاترهایی که در آنها بازی می کند، یا سرگردان در خیابان: «تقریباً مثل این است که در خیابان راه میروید و میگویید، «آیا آن شخص را میشناسم؟» و شما دوبار برداشت میکنید؟ من به خدا قسم یک نفر آنجا نشسته است. و معمولاً، اگر آن شخص را توصیف کنم، کسی مانند 'اوه، این پدر من است' است. جان ارواح را تشبیه می کند که بخاطر توجه او به آلودگی صوتی فریاد می زنند. «قیاسی که من استفاده میکنم این است که شبیه راه رفتن در خیابان و ترافیک است، میدانی؟ انگار ازش خبر دارم من مطمئناً می دانم که ترافیک وجود دارد. من واقعاً به هر ماشینی که بوق میزند گوش نمیدهم. من یه جورایی اونجا هستم.' طبق تجربه او، اکثر مردم ارواح اطراف خود را دارند. 'من فکر می کنم همه یا یک راهنما دارند، یک عزیز، یک راهنمای روح، یک دوست، می دانید، برخی از مردم دوست دارند بگویند فرشته ای مراقب آنها است، که آنها را راهنمایی می کند. برخی از مردم، بسیاری از مردم، راهنماهای زیادی دارند. جالب است.» اخبار بد نیز گاهی اوقات می آید، اما نه در قسمتی از برنامه تلویزیونی که در اختیار بینندگان قرار گرفته است. او پیام آور است او باید تصمیم بگیرد که چه نوع پیامی را ارائه می کند. جان میگوید: «من تصمیم نمیگیرم زندگیام را طوری زندگی کنم که انگار در خیابان راه میروم و میگویم: «اوه، مادربزرگت اینجاست، او از لباس تو متنفر است.» منظورم این است که اینطور است، من نمی خواهم اینطور کار کنم.» و به هر حال مجبور نیست: او در صندلی راننده است.